از خط سبز تا حلقهي سبز: تهرانيها را تنها نگذاريم
توضيح: با سلام و پوزش از تاخير 10 روزه و البته تشكر ويژه از كاربران «بالاترين» كه با راي خيرهكنندهي 562 مثبت به پست قبلي اين خدمتگزار خود (جناب ميرحسين، اين YouTube را براي شما ساختهاند) حماسه آفريدند (آن هم بدون آراي پادگاني و تقلب و...) و اين پست را در تاريخ بالاترين جاودانه كردند، فقط توضيح بدهم كه يادداشت زير نوشتهي من نيست، بلكه يكي از دوستان شهرستاني به نام «مدارا» آن را برايم ايميل فرموده و دستور انتشار در وبلاگ داده است. با سپاس باز هم ويژه خدمت سلف صالح، جناب دكتر سازگارا، كه پيشكسوت اين بحث و مباحث مشابه هستند، اميدوارم نظر موافق يا مخالف شما در مورد پيشنهادهاي اين يادداشت، بركات عملي براي آيندهي جنبش سبز داشته باشد.
22 خرداد مردم ما در سراسر کشور با آراي سبز خود عزمشان را براي بهبود وضعيت نابسامان کشور نشان دادند اما آنان كه در آرزوي تبديل جمهوري اسلامي به حکومت ولايي اسلامي بودند اين عزم را جدي نگرفتند و با تقلب خواستند حماسهي مردم را بهنفع خود مصادره کنند. اما اين دروغ آنچنان بزرگ بود که هيچ انسان باانصافي- با هر گرايش سياسي- نميتوانست بر نتايج اعلام شدهي انتخابات صحه بگذارد و در نتيجه مستي پيروزي در انتخابات چند ساعتي بيشتر براي کودتاگران دوام نداشت.
از آن پس اين مردم تهران بودند که کنترل زمين و بازي را بهدست گرفتند و کاري کردند کارستان؛ کاري که جهانيان را وادار كرد در مقابل شجاعت و عزم راسخشان سر فرود آورند.
و اينچنين بود که تهرانيها روز 25 خرداد دليرانه و همچون موجي خروشان براي بازپسگيري آراي سبز خود و همميهنانشان به خيابان آمدند. البته در همان هنگام در مراکز استانها نيز تجمعات اعتراضي شکل گرفت اما به دلايل گوناگون تداوم نيافت.
هماکنون بيش از يک ماه از آن روز ميگذرد. اما با وجود اينکه حکومت اسلامي از بهکارگيري انواع روشهاي سرکوب مضايقه نكرده اما اين موج سبز بوده که هر بار بهصورتي قدرت خود را به رخ كشيده است. پيام اين حضور سبز جز اين نيست كه: ما تا پيروزي کامل خسته نخواهيم شد.
و اين يعني تداوم حرکت و جنبش؛ يعني اميد؛ يعني استشمام بوي آزادي.

اما چرا در شهرستانها حرکات اعتراضي ادامه نيافت و چرا تا کنون در شهرستانها اين موج سبز به همان خروشندگي تهران نبوده است؟
مسلماً دليل اين امر علاقهي بيشتر شهرستانيها به حکومت يا شخص احمدينژاد نيست، چون در کوران انتخابات، همان حال و هواي تهران بر شهرستانها هم حاکم بود و نتايج واقعي انتخابات نيز بر همين امر گواهي ميدهد. در شهرستانها نيز مانند تهران، ما بسياري از راي اوليهاي 50-40 ساله را داشتيم که به اميد تغيير بهسوي صندوقهاي راي رفته بودند. پس چرا هماکنون سطح جنبش اعتراضي در تهران و شهرستانها اينقدر با هم تفاوت پيدا كرده است؟ چرا وقتي به تصاوير اعتراضات خياباني مردم نگاه ميکنيم نمايي واقعي از يک ملت (از پير تا جوان) را در خيابانهاي پرخروش تهران ميبينيم، در حالي که در شهرستانها در همان چند روز اول نيز فقط دانشجويان و عدهاي از ساير جوانان براي اعتراض اجتماع کرده بودند؟ چرا شهرستانيها نهايت نارضايتي خود را تنها با انتقال جسته و گريختهي اخبار تهران نشان ميدهند؟
از پاسخي که شهرستانيهاي علاقهمند به جنبش سبز به اين پرسش ميدهند بهراحتي ميتوان به علت اين اختلاف پي برد: مهمترين علت، کوچک بودن محل زندگي و امکان شناسايي سريع افراد است.
البته گرچه اين مساله عامل بازدارندهي بسيار مهمي است ولي همهي مساله نيست و بهنظر من عوامل زير نيز در اين امر دخيلاند:
1- تفاوت ميزان اعتماد بهنفس: در تهران چون مردم چندين بار حضور ميليوني همشهريان خود در خيابان و قدرت عظيم و خيرهکنندهي اين حضور را ديدهاند اعتماد بهنفس بالايي براي حضور در جنبش سبز پيدا کردهاند؛ اعتماد بهنفسي که تصميمگيري براي حضور مجدد را آسانتر ميكند.
2- تفاوت ميزان اميد: همانطور که ميدانيم، يکي از لوازم تداوم يک جنبش مردمي غيرخشونتآميز حفظ و انتقال «اميد به پيروزي» در ميان مردم است. در تهران همين ديدن اجتماعات ميليوني بر ميزان اميد در ميان مردم ميافزايد، در حالي که در شهرستانها ميزان اميد بدين پايه نيست.
3- حضور رهبري جنبش: حضور رهبران جنبش در تهران و همراهي اين رهبران در اعتراضات خياباني نقش تحريکي بالايي در به ميدان كشيدن مردم دارد.
4- نبود تشکيلات کشوري: بهدليل اينکه هدايت حرکت بهطور خودجوش صورت ميگيرد و رهبري جنبش در اصل در دست خود مردم است و هدايت جنبش سبز را مركزيتي سازمانده و تشکيلاتي در دست ندارد، تا کنون براي ارتباط بين تهران و شهرستانها فكري نشده است. امري که ضعف تشکيلاتي را نشان ميدهد. و متاسفانه احزاب و سازمانهاي اصلاحطلب نيز، عليرغم چندين سال فعاليت، نتوانستهاند ارتباطات تشکيلاتي لازم را در سراسر کشور برقرار کنند.
5- عدم توجه به شرايط منطقهاي: اصرار در بهکارگيري روشهاي اعتراضآميز مشابه تهران، بدون توجه به شرايط شهرستانها، در حالي كه شرايط انجام راهپيماييهاي ميليوني در شهرستانها وجود ندارد، سبب شده است عملاً هيچ کاري در شهرستانها (حتي متناسب با وضعيت منطقهاي آنها) انجام نشود.
چه نبايد كرد؟
شايد همچنان بتوان به اين فهرست، علتهاي ديگري هم افزود. اما هدف از اين يادداشت فقط برشمردن اين علل نيست بنابراين پيشنهادهاي خودم را براي تغيير اين وضعيت مطرح ميکنم و از بقيهي دوستان هم کمک ميخواهم تا شايد بتوان به جمعبندي صحيحي در اين مورد رسيد. اما نخست لازم ميدانم در مورد اقداماتي که نبايد انجام داد پيشنهادهايم را مطرح کنم:
1- به نظر من نبايد بدون توجه به وضعيت شهرستانها از مردم انتظار روش راهپيمايي سکوت داشت چون در اين صورت و حتي با شرکت جمعيتي قابل قبول در راهپيماييها، شايد هزينهاي که مردم پس از شناسايي شدن و در اثر موج بگير و ببندها و گسترش فضاي پليسي خواهند پرداخت چنان خارج از انتظار باشد که امکان استفاده از روشهاي ديگر اعتراض مدني را تا مدتها از بين ببرد. بهياد داشته باشيم منظور از همهي اينگونه حرکتهاي مدني تقويت جنبش و تضعيف دولت دروغ است.
2- در ضمن بهنظر من غلط است از مهندس موسوي بخواهيم براي برخاستن موج سبز در شهرستانها به اين نقاط سفر کند، چون با توجه به رعبآميز بودن فضاي شهرستانها، امکان عدم استقبال شايسته از وي وجود دارد که نتيجه و تاثير منفي آن بر اعتماد بهنفس مردم بيش از فوايدي است که ميتوان براي اين سفرها پيشبيني کرد.
چه بايد كرد؟
بهنظر من بهجز در محيطهاي بسيار کوچک، در اکثر شهرهاي بزرگ و متوسط کشور مردم بهاندازهي کافي از حکومت ناراضي هستند. در اين شهرها مسالهي اساسي کاهش اميد يا اعتماد به پيروزي در ميان مردم است و بههمين دليل شهرستانيها هنوز بهاندازهي تهرانيها قانع نشدهاند که نافرماني مدني يا اعتراضات مردميشان منجر به پيروزي خواهد شد. از اينرو ميتوان گفت که در اکثر شهرستانها، عمدهترين مساله ايجاد اميد به امکان پيروزي در مردم (در صورت تداوم اعتراضات) است. بههمين منظور اقدامات زير ميتواند راهگشا باشد:
1- تشکيل هستههاي سبز: نخستين كار، ايجاد تشکلهاي چندنفره از مبارزان مدني براي تقسيم کار و برنامهريزي در مورد اشکال گوناگون مبارزهي مدني در هر شهرستان است. مسلماً پس از مدتي اين گروهها- بهواسطهي فضاي التهابي حاکم بر کشور- تبديل به جبههاي واحد در هر شهرستان و نهايتاً هر استان ميشود. البته در مراحل اول بهدليل رعايت مسايل امنيتي، الزامي نيست که اين هستهها به هم ارتباط داشته باشند.
2- جبران کمبود انتقال اخبار: بسياري از شهرستانيها به اينترنت يا شبكههاي ماهوارهاي دسترسي ندارند. اين امر سبب عدم انتقال اخبار جنبش به مردم شود. اصرار به استفادهي صرف از روشهاي جديدتر انتقال اطلاعات سبب محدويت اطلاعرساني خصوصاً به نسلهاي قديميتر ميشود. از اينرو بايد از روشهاي ديگر مثل پخش اعلاميه و شبنامه نيز استفاده کرد که با توجه به فراواني استفاده از فکس و پرينترهاي خانگي، امکان تکثير آنها بدون استفاده از چاپخانههاي زيرزميني فراهم است. براي پخش اخبار تصويري نيز ميتوان با ضبط فيلمهاي اينترنتي و شبكههاي ماهوارهاي و تکثير اين فيلمها روي سيدي، آنها را به شکلي مشابه تبليغات تجاري پخش کرد.
3- شناخت بسترهاي نارضايتي: از ديگر اقدامات موثر، شناسايي بسترهاي محلي نارضايتي (بهتعويق افتادن پرداخت حقوق به کارگران کارخانهها، وضعيت نابسامان کشاورزان و باغداران و...) در ساکنان هر منطقه و تشويق به ابراز نارضايتي از سوي آنهاست.
4- شعارنويسي: يكي از موثرترين راههاي اميدآفريني، شعارنويسي و صدمه به نمادهاي رژيم در مکانهاي عمومي است.
5- افشاي عوامل سركوب: از ديگر اقدامات ضروري، شناسايي و افشاي كساني است که در اقدامات سرکوبگرانهي محلي نقش داشتند يا براي شرکت در سرکوب به تهران رفته بودند. همچنين واحدهاي تجاري و اقتصادي اين وابستگان نيز بايد شناسايي و به مردم معرفي شود. با توجه به اينکه مخفي بودن در يک محيط کوچک براي يک فعال جنبش سبز مشکل است ميتوان تصور کرد که براي مزدوران نيز زندگي در محيط کوچک نقطهي ضعفي است كه امکان پنهانکاري آنان را نيز سختتر ميکند.
در نهايت بايد خاطرنشان کنم که اگرچه هزينهي شعلهور كردن آتشهاي زير خاکستر در شهرستانها نسبت به تهران بيشتر است، اما برخاستن موج سبز در شهرستانها و تبديل آن به حلقههاي سبزي که در سراسر کشور- با پيوستن به هم- زنجيرهي سبزي براي نيل به آزادي و زندگي بهتر براي تمام ايرانيان ايجاد كند، ميتواند فشار نيروهاي دولت دروغ را از روي مردم دلير تهران بردارد و حکومت را براي مقابله با مردم متحد اين سرزمين ناتوانتر سازد.
برچسبها: حلقهي سبز، زنجيرهي سبز، جنبش سبز
4 نظر:
سلام ماهان و سلام مدارا
موفق باشید.
به امید ایرانی آزاد.
توسط
پیام, در
۳ مرداد ۱۳۸۸ ساعت ۲۲:۰۷
من هم با شما موافق هستم چون خودم در شهر کوچیک هستم و میدونم که مردم خیلی محتاط هستن و فکر آینده خانوادشون رو میکنن .
پیشنهاد من اینه که جوانها با تشکیل گروه های ۳ نفری میتونن شبها که خیابونها خلوته در بعضی خیابونهای اصلی شهر اعلامیه پخش کنن و این فقط به یه موتور و کلاه کاسکت احتیاج داره که با سرعت اعلامیه هارو بریزن وسعت خیابون تا صبح که مردم سر کار میرن بتونن بردارن و بخونن .اگر چند بار در جاهای مختلف شهر این کارو بکنن مردم به تدریج شجاعت پخش سیدی و شعار نویسی رو هم پیدا میکنن.
توسط
ناشناس, در
۴ مرداد ۱۳۸۸ ساعت ۲:۲۶
به نظر من شرایط مدنی واجتماعی وفرهنگی شهر تهران.حضور زنان و دختران چشمگیر بودوهمین امرباعث ایجادتهیج وتحریک جوانان وشرکت انان در تجمعات میلیونی بود وبایستی بر روی این مهم درشهرستانها کار کرد
توسط
ناشناس, در
۱۲ مرداد ۱۳۸۸ ساعت ۹:۵۴
متاسفانه مردمی که در شهرستانها زندگی می کنند همیشه منتظر حرکت تهرانی ها هستند و غافل از اینکه تهرانی هاهمان همشهری های خودشان هستند که به تهران مهاجرت کردند
توسط
ناشناس, در
۲۵ مرداد ۱۳۸۸ ساعت ۱۳:۱۱
ارسال یک نظر
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< صفحهٔ اصلی